رانندگی کودکان؛ اقدامی نا به هنجار، که به نوعی دهن کجی به قوانین راهنمایی و رانندگی محسوب می شود.
یاداشت| مینا عباسپور
پاییز سال گذشته، پنج خانواده در اصفهان عزادار شدند چون خودرویی که با یک تریلی برخورد کرد، نه یک راننده بیتجربه، بلکه نوجوانی ۱۴ ساله پشت فرمان داشت.
این حادثه تلخ میتوانست پایان هشداردهندهای برای یک پدیده خطرناک باشد، اما متأسفانه فقط آغاز ماجرا بود.
در کمتر از شش ماه، شاهد موارد متعددی از رانندگی کودکان در اصفهان بودهایم. از جمله کودکی ۱۱ ساله در جرقویه، پسربچهای ۹ ساله در بهارستان، و حتی کودکی ۸ ساله در خمینی شهر.
این آمارها نه تصادفی، که نشانهای از یک بحران در حال گسترش است. آنچه بیشتر از خود این حوادث نگرانکننده است، عادیشدن این تصاویر در ذهن جامعه است.
فیلم کودک ۹ سالهای که با بیتفاوتی پشت فرمان نشسته، نه به عنوان یک هشدار، که گاهی با لبخند و شگفتی به اشتراک گذاشته میشود.
این واکنشها نشان میدهد که ما با پدیدهای پیچیدهتر از چند تخلف ترافیکی مواجهیم؛ مسئلهای که ریشه در بیتوجهی خانوادهها، ضعف نظارتی و فرهنگ غلط برخی محلهها دارد.
در پس هر یک از این آمارها، واقعیت تلخ دیگری نهفته است: کودکان ما نهتنها قربانی این بیمسئولیتی میشوند، که به ابزاری برای به خطر انداختن جان دیگران تبدیل شدهاند.
وقتی کودکی ۸ ساله پشت فرمان مینشیند، چه کسی پاسخگوی پیامدهای احتمالی خواهد بود؟ والدین؟ جامعه؟ یا سیستم نظارتی که نتوانسته از تکرار این حوادث جلوگیری کند؟ این در حالی است که هر ساله آمار تکان دهنده ای از تصادفات جاده ای در اصفهان و شهرها یدیگر کشور اعلام می شود که بخش اعظم آن عدم توجه راننده به رانندگی اش است.
ریشه این دست کم گرفتن ها، این تخطی از سرعت مطمئنه ها و این دنبال هیجان بودن رانندگان بی قانون که حتی حاضر به بستن کمربند ایمنی شان نیستند را در همین پشت فرمان نشستن های زودهنگام و خطرناک کودکان یافت.
جایی که بنای فرهنگی خانواده چه از آنکه صاحب این کودکان سرکش هستند چه آنان که با خوشحالی و به عنوان یک عامل جذاب و سرگرم کننده فیلم این ماجرا را پخش و منتشر می کنند، را می توان از پای بست ویران دید.
هرساله پلیس ضمن اعلام آمار تکان دهنده حوادث رانندگی و هشدار برای توجه به قوانین، ضمن افزایش قیمت جریمه ها به منظور استفاده از راهکارهار بازندارنده هزینه زیادی صرف فرهنگ سازی در حوزه قوانین راهنمایی و رانندگی برای خانواده ها داشته و تلاش دارد حتی این آموزش ها را از سطح مدارس و از طریق کودکان انجام دهد تا در کانون خانواده گسترش یابد و به نوعی پدران و مادران به واسطه کودکان، دست از تخلف و بی قانونی بردارند.
اکنون که شاهد اقدامات خطرناکی همچون پشت فرمان نشستن کودکان و نوجوانان پشت فرمان خودروها هستیم «شکایت کجا بریم؟»… راه برونرفت از این بحران، تنها از طریق همکاری همهجانبه ممکن است.
از یک سو نیازمند آموزش مستمر به خانوادهها و افزایش آگاهی درباره پیامدهای جبرانناپذیر این اقدام هستیم. از سوی دیگر، باید پرسید آیا جریمههای فعلی برای والدین بیتفاوت کافی است؟ آیا نباید سازوکارهای نظارتی را بهگونهای اصلاح کرد که پیش از وقوع حادثه، امکان مداخله وجود داشته باشد؟
اصفهان، این شهر زیبا با خیابانهای تاریخیاش، امروز صحنه نمایش تراژدیهایی شده که میشد از آن پیشگیری و جلوگیری کرد. هر کودکی که پشت فرمان مینشیند، نه فقط جان خود، که آرامش و امنیت تمام شهروندان را به خطر میاندازد. وقت آن است که به جای شوکه شدن پس از هر حادثه، پیش از وقوع فاجعه بعدی چارهاندیشی کنیم. زیرا این بار ممکن است قربانیان بیشتری در انتظار ما باشند.